Mamali-Online
*این وب فقط برای گذراندن اوقات فراغت ایجاد شد*
مقدمه...
من بدين خوبي و زيبايي نديدم روي را
وين دلاويزي و دلبندي نباشد موي را
مشک غمازست نتواند نهفتن بوي را
روي اگر پنهان کند سنگين دل سيمين بدن
از تو زيباتر نديدم روي و خوشتر خوي را
اي موافق صورت و معني که تا چشم منست
چون تو چوگان ميزني جرمي نباشد گوي را
گر به سر ميگردم از بيچارگي عيبم مکن
دوست دارد ناله مستان و هاياهوي را
هر که را وقتي دمي بودست و دردي سوختست
کنج خلوت پارسايان سلامت جوي را
ما ملامت را به جان جوييم در بازار عشق
بلکه سروي چون تو ميبايد کنار جوي را
بوستان را هيچ ديگر در نميبايد به حسن
مثل من ديگر نبيني بلبل خوشگوي را
اي گل خوش بوي اگر صد قرن بازآيد بهار
چاره آن دانم که در پايش بمالي روي را
سعديا گر بوسه بر دستش نميياري نهاد.